گزارش نقش بیبیسی در کودتای ۲۸مرداد، عنوان برترین گزارش
لندن، خبرگزاری جمهوری اسلامی ۸۴/۰۹/۰۹
انجمن خبرنگاران خارجی انگلیس، گزارش نقش بی.بی.سی در کودتای ۲۸مرداد در ایران را شایسته عنوان بهترین گزارش رادیویی سال شناخت.
براساس نتایج داوری این انجمن که روز چهارشنبه در نشستی در لندن اعلام شد "لورنس گریسل" و "مایک تامسون" از شبکه چهار رادیو بی.بی.سی نویسندگان برنامه "یک کودتای خیلی انگلیسی" در مورد نقش این شبکه خبری در کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲عنوان بهترین نویسنده گزارش رادیویی را کسب کردند.
این گزارش با ارائه اسناد جدید نشان میدهد که کارکنان بخش بینالمللی بیبیسی بدون اینکه خود آگاه باشند پیش از اجرای کودتای ۲۸مرداد اخباری را میخواندند که شامل پیامهای رمزی برای عوامل کودتا در ایران بود.
همچنین گزارش "ویلیام دالریمپل" در مورد تروریسم و مدارس دینی پاکستان در نشریه "نیواستیتسمن" بهترین گزارش اینترنتی شناخته شد.
بهترین گزارش تلویزیونی نیز به "اسراییل گولدویچت" و "نیک رید" برای تولید مستند "درون زندانهای اسراییل" تولید کمپانی "راو تی.وی" و پخش شده از بی.بی.سی تعلق گرفت.
عنوان بهترین گزارش یک خبرنگار خارجی مقیم انگلیس نیز نصیب "ژان پیر لانگلیه" برای گزارش "سعیده علیه شاهد" شد که در مورد دو نامزد رقیب مسلمان در استان یورکشایر غربی از حزب کارگر و حزب محافظهکار است.
"مارک گریگوری" برای گزارش "نفت در برابر غذا، محاکمه سازمان ملل متحد" در سرویس جهانی بی.بی.سی نویسنده بهترین گزارش مالی و اقتصادی شناخته شد.
جایزه روزنامهنگار جوان سال نیز به دکتر "علی فضیل" برای مستند خبری "پیامد نبرد فلوجه" در کانال چهار تلویزیون انگلیس در مورد بررسی ادعاهای بازگشت آرامش به منطقه پس از یورش مسلحانه آمریکاییهابه فلوجه، تعلق گرفت.
"کلید گرمازده شده" منتشره در فایننشال تایمز در مورد دیدگاههای علمی تبعات گرم شدن زمین نوشته "فیونا هاروی" بهترین گزارش محیط زیست شناخته شد.
بهترین گزارش گردشگری نیز از آن "جاناتان چارلز" و "جان مورفی" برای "عبور از مرزها، عبور از اروپا" تهیه شده برای شبکه چهار رادیو بی.بی.سی شد.
عنوان بهترین برقرارکننده ارتباط رسانهای به "سر باب گلداف" برای برنامههای گسترده هنری از جمله کنسرت "لایو "۸برای رفع فقر و گسترش حقوق بشر و تلاش برای پوشش وسیع رسانهای این برنامهها تعلق گرفت و "گوردون براون" وزیر دارایی انگلیس نیز بهدلیل خوددار ی از انجام حتی یک مصاحبه با اعضای انجمن خبرنگاران خارجی در سال گذشته، بدترین عنوان این بخش را کسب کرد.
همچنین این انجمن با قرار دادن "گفت وگوی فرهنگها" بهعنوان محور اصلی نشست سالانه خود، جایزه ویژه این موضوع را به "اکبر گنجی" روزنامهنگار ایرانی اهدا کرد.
مراسم روز چهارشنبه اعطای جوایز انجمن خبرنگاران خارجی (اف.پی.ای) با حضور "جک استراو" وزیر خارجه انگلیس بهعنوان میهمان و سخنران اختصاصی برگزار شد.
در بیانیه هیات داوران انجمن خبرنگاران خارجی از گنجی به عنوان روزنامهنگاری جستجوگر یاد شده است.
وزیر خارجه انگلیس در این مراسم گفت: دولت بریتانیا در پنج ماه اخیر چند بار خواستار آزادی گنجی شده است.
انجمن خبرنگاران خارجی انگلیس که یکی از قدیمیترین اتحادیههای روزنامهنگاری در سطح جهان با بیش از ۷۰۰عضو است در سال ۱۸۸۸تاسیس شد.
------------------------------
می گویید نه، از کلاه تان بپرسید!
امیدوارم با من موافق باشید که این عادت ما ایرانی هاست که همیشه آسانترین ، دم دست ترین و عاجل ترین راه را برای رسیدن به مقصود دنبال می کنیم .
از همین روست که ملتی ، پیش از آنکه به «تذکر اجتماعی» در برابر خطاها و اشتباهات ساخت سیاسی فراخوانده شود و آنرا بکار بسته باشد ، توسط رهبران ناشی و عجول منتقد وضع موجود به «نافرمانی مدنی» خوانده می شود !
تفاوت جزیی و نامحسوس میان این دو در این نکته نهفته است که اگر بنا بر منطق «نافرمانی مدنی» به شهروندان توصیه می شود تا دیوانسالاری حاکم را از طریق نادیده گرفتن قوانین ؛به سوی دست بالای ناکارآمدی سوق دهند و آنرا تا حداکثر ممکن مختل کنند ، «تذکر اجتماعی» شهروندان را به «گوشزد کردن دوستانه ی اشتباهات حاکمان» فرا می خواند تا آنها را از تصمیم بعدی خود _ و در صورت نتیجه بخش نبودن تذکراش _ آگاه کند .
پس ، «تذکر اجتماعی» اگر به درستی و به نحوی نسبتا فراگیر توسط بسیاری از «اتباع معترض به نادرستی قوانین ، روش ها و روال ها» اعمال شود ، شاید که هرگز نوبت به «نافرمانی مدنی» نرسد.
به تعبیری دیگر «نافرمانی مدنی » هنگامی مشروع و اخلاقی ست که نخست در برابر اشتباهات ساخت سیاسی «تذکر اجتماعی کافی» داده شد و به این رغم حاکمیت از تصحیح خطاهای خود سرباز زده باشد.
تفاوت دیگر این دو در «پرداخت کننده ی اصلی و عمده ی هزینه» هم جلوه گر می شود. در نافرمانی مدنی این «ساخت سیاسی و نخبگان حاکم» هستند که در مدتی کوتاه بخش بسیار عمده ی هزینه را می پردازند اما در تذکر اجتماعی ، این «شهروندان معترض» اند که می بایست در دوره ی نسبتا طولانی تری هزینه ی اقدامات خود را بپردازندو چه بسا بسیار منتظر بمانند.
پس بازهم بسیار بدیهی ست که « جماعت ایرانی تحول خواه» تحول را به حساب هر شخص دیگری جز خود بخواهد و تمایل داشته باشد تا بدون دریافت هیچگونه صورت حسابی ، ناگهان خود را با یک ساخت سیاسی مدرن و کارآمد مواجه ببیند !
سراغ ندارم که صندوق پستی یک مدیر عالیرتبه ی نظام سیاسی از انبوه نامه های اعتراضی با مضمون واحد لبریز شده باشد.
به یاد ندارم که «ای میل» شخصی او با شمار بسیار زیادی از متن های انتقادی در اعتراض به یک اظهار نظر یا رفتار او از کار افتاده باشد.
همچنانکه به خاطر نمی آورم رفتار درست یک نخبه ی حاکم با «تشویق» بی امان منتقدین وضع موجود روبرو شده باشد.
«ما»، نه با شیوه ای محترمانه اشتباهات حاکمان را به ایشان «گوشزد» ؛ و نه آنها را به خاطر رفتار درست شان «تحسین» می کنیم اما انتظار داریم که آنان پیوسته خود را منطبق بر منافع ما ، تصحیح کنند!
در اقدامی بی مانند و کمتر مشاهده شده ، رسانه ی تصویری نخبگان حاکم دست به تقدیر و بزرگداشت چهره ای «از میان ما آدمیان» زد و در پاسخ به پیشنهاد برخی شاعران نوگرای مسلمان ، در برابر هویت انکار ناپذیر شاعری چون «منوچهر آتشی» سر تعظیم فرود آورد.
به گمان من ، پاسداشت منوچهر آتشی نقطه ی عزیمت تازه ای در نحوه ی تعامل میان «ما و آنها» ست و دیر یا زود ( و بسیار زودتر از آنچه متصوریم ) به مرزبندی های تصنعی و خسارتبار میان ایرانیان خاتمه خواهد داد و آنها را آماده خواهد ساخت تا قدر و منزلت واقعی یکدیگر را به رسمیت بشناسند.
پاسداشت منوچهر آتشی نشانه ی آن است که ساخت سیاسی _ به هر دلیل که هرگز اهمیتی ندارد _ «در حال آماده شدن» و « نخستین تمرین ها» ست تا از دیدگاه غلط پیشین خود دست بشوید و دریابد که :
ایران ، ثروت ، قدرت و فرصت هایش ملک مشاع یکایک ایرانیان است و فرصت ها نه بر اساس دوری و نزدیکی به ساخت سیاسی ، بلکه می بایست بر اساس شایستگی ها توزیع شوندو این ، پیش از آنکه به نفع «ما» باشد به نفع «او»ست.
آیا نوبت آن نبود تا ما نیز در برابر؛ و در هنگامی که تقدیر کنندگان در معرض حملات سنگین و بی امان برخی «تولیدکنندگان نفرت» بودند و به نادیده گرفتن هنجارهای پیشین( مبتنی بر نظریه ی خودی _ غیر خودی) متهم می شدند، سر تعظیم فرود می آوردیم و این نخستین علامت ارسالی نخبگان حاکم برای «آشتی ملی » را (ضمن تحفظ همه ی حقوق خود) ارج می نهادیم؟
آیا وقت آن نبود تا یکایک مان، نامه های تقدیر آمیزی برای مدیر رسانه ی تصویری بفرستیم و او را در برابر سیل تهاجمات و حملات «متنفران» تنها نگذاریم؟!
یاد بگیریم که «اقدام نادرست» حاکمان را محترمانه «گوشزد» کنیم ، بر آن «پای بفشریم» و آماده باشیم تا هزینه ی آن را _ هر چه باشد _ بپردازیم و همزمان «قدردان» رفتار درست او و تلاش هایش برای «جبران اشتباهات» اش باشیم.
سازماندهی برای نافرمانی مدنی هنگامی مشروع است و هنگامی مورد استقبال واقع خواهد شد که پیش از آن جامعه ای به «مقاومت مدنی برای تصحیح روال ها» تن داده و با این حال آنرا بیفایده یافته باشد.
پس ، لطفا نگاهی به عملکرد خود بیاندازید . آیا به سهم خود و با هزینه ای که «به تنهایی» آنرا پرداخته اید، هرگز تلاش کرده اید تا روال صحیحی را به یاد حکومت بیاورید و او را وادارید تا به هر قیمت در رفتار خود تجدید نظر کند؟!
یا همواره منتظر مانده اید دیگران صورتحساب اقدامات اصلاحی خود را بپردازند تا آنگاه شما هم از مواهب آن برخوردار شوید؟!
این ، هرگز شرافتمندانه نیست . می گویید نه، از کلاه تان بپرسید. او راستش را به شما خواهد گفت !